إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ ان لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً * وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَه أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً
از قرآن كريم از آن جهت كه حبل متين است و طرف ديگرش بهدست ذات اقدس الهي است و داراي معارف برتر است تعبير به «ذلِكَ» ميشود؛ مانند سوره بقره: «ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ» از آن جهت كه مرحله نازلهاي دارد كه همين قرآن عربيِ مبين است و بشر در خدمت اوست تعبير به «هذَا» ميشود؛ «ان هذَا الْقُرْآنَ». مطلب دوم اينكه مبادا در تطبيق اشتباه بشود همانطوري كه در جريان غدير بهوجود مبارك حضرت امير اشاره شد كه «هذا عليٌّ مولاه». اينجا هم مبادا در تطبيق كسي اشتباه كند.
فرمود: ان هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ.
مطلب سوم آنكه كتابي اقوم است كه خودش مستقيم باشد اولاً و مصون از اعوجاج باشد ثانياً و راهي براي نفوذ عِوَج و كجي در او نباشد ثالثاً. بعضي از كتابها و كلمات و مباني اصلاً مُعوج و كجراههاند يا اينكه بهآساني ميشود آنها را به كجي سوق داد يا اگر به آساني نشود، به دشواري ميشود آنها را منحرف كرد؛ اين سه خطر براي مكتبهاي غيرالهي هست اما در قرآن كريم هيچكدام از اين سه خطر نيست.
اينكه تعبير به دينِ قيّم شده است «فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَه»نشانه آن است كه اين كتاب ذاتاً منزّه از عِوَج و كجي است؛ يعني بطلان در آن نيست، خيالبافي در آن نيست، حرف گزاف در آن نيست، حقّ محض است و... . فرمود: «لَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجا»با دشواري هم نميشود آن را منحرف كرد؛ «غَيْرَ ذِي عِوَجٍ».
... مثل زمين كه 3 قِسم است؛ بعضي از زمينها آبادند، بعضي از زمينها مواتاند ولي ميشود آنها را آباد كرد، بعضي از زمينها «غير ذي زرع»اند نه «لم يزرع»؛ اگر گفتند اين زمين «لم يزرع» است يعني ميشود آن را كشت و زرع كرد ولي فعلاً كشت و زرع نميشود اما اگر ميگويند «غير ذي زرع» اينكه وجود مبارك ابراهيم خليل عرض كرد «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غيرذِي زَرْعٍ عندَ بَيتكَ المُحَرّم» يعني اينجا كه بالفعل كشت نشده زمينش هم به هيچ وجه قابل احيا نيست. چه چيزي را شما احيا كنيد؟ اين سنگلاخ را چطور احيا كنيد؟ قرآن هم «غَيْرَ ذِي عِوَجٍ» است؛ چنين كتابي ميشود اقوم بالقول المطلق.
...اقوم نسبت به كتابهاي ديگر كه حقّاند؛ اما افعل تفضيلي است لكن بر آنها واجب تعييني است كه اين فريضه را تأمين كنند؛ براي اينكه فرمود: «فَإِن آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا» نه اينكه بگوييم آنها حق و اين هم حق... .
مطلب بعد اينكه اين اقوم در بحثهاي اجرايي، عملي، اخلاقي و مانند آن بر «خير الاُمور أوسطها»تطبيق ميشود، در تحقيقات علمي بر «خير الاُمور أكثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها» تطبيق ميشود. بيانذلك اين است كه اگر كسي خواست بدود، راه برود، كار بكند يك امر اجرايي است.
ميگويند نه تند، نه كند؛ «خير الاُمور أوسطها» ميخواهد ببخشد ميگويند «خير الاُمور أوسطها»، عبادت بكند ميگويند «خير الاُمور أوسطها»، مطالعه بكند «خير الاُمور أوسطها» بهخودش فشار نياورد و مانند آن اما ميخواهد بفهمد اينجا «خير الاُمور أوسطها» نيست؛ اينجا جاي «خير الاُمور أكثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها» است؛ ديگر مرزي ندارد؛ هر چه بيشتر، بهتر.
در فهميدن كه حدّي ندارد كه آنجا جاي «خير الاُمور أكثرها اوفرها». اينكه فرمود: «قُل رَبِّ زِدْنِي»،«رَبِّ زِدْنِي»، «رَبِّ زِدْنِي». تا زندهاي بگو «رَبِّ زِدْنِي» با «دَنَا فَتَدَلَّي» هم كه محشور شدي باز هم بگو «رَبِّ زِدْنِي»؛ اينچنين نيست كه علم حد داشته باشد و بگويي اين مقدار فهميدم بس است!... مهم اين است كه انسان كجا قرار بگيرد و اقوم بودن را بشناسد آن وقت يك وقت است كه نظير وجود مبارك حضرت امير ميشود؛ ميگويد من بايد فقط سينهام پوشيده باشد براي اينكه من پشت نميكنم؛ يك وقت است نه، براي ديگران ميگويند اين طور اگر نكني اين تفريط است، اين تحول است، اين خوب نيست. زره هم بايد جلو داشته باشد هم پشت اما اگر كسي به آنجايي رسيد كه مشمول دعاي كميل شد معلوم ميشود در راه است.
803 بازدید
صراط ريا؛ سه خصوصيت قرآن
مفاهيم- آيتالله عبدالله جوادي آملي